مفاد صلح نامه امام حسن(ع) به مناسبت شهادت ایشان
در واقعه جنگ بین کوفیان و شامیان، در سال ۴۱ هجری قمری امام حسن(ع) با معاویه صلح کردند و طی آن خلافت به شروطی از امام حسن(ع) به معاویه منتقل گردید. این صلح نامه دارای مفادی است که به آن اساره خواهیم کرد.
صلحنامه امام حسن مجتبی (ع) موادّ و بندهایی دارد که هر بندی پیامی خاص دارد.
ماده اول
هَذَا مَا صَالَحَ عَلَیْهِ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِ بْنِ أَبِی طَالِبٍ مُعَاوِیَةَ بْنَ أَبِی سُفْیَانَ صَالَحَهُ عَلَى أَنْ یُسَلِّمَ إِلَیْهِ وَلَایَةَ أَمْرِ الْمُسْلِمِینَ عَلَى أَنْ یَعْمَلَ فِیهِمْ بِکِتَابِ اللَّهِ تَعَالَى وَ سُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم).
یکی از شروط امام (علیهالسّلام) این است که معاویه به کتاب خدا و سنت پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) عمل کند. امام مجتبی (علیهالسّلام) میدانست که معاویه عامل به کتاب خدا و سنت پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیست، و لذا پس از ورود معاویه به کوفه اولین جملهای که میگوید این است: «إنِّی وَاللهِ مَا قَاتَلْتُکُمْ لِتُصَلُّوا، وَلَا لِتَصُومُوا، وَلَا لِتَحُجُّوا، وَلَا لِتُزَکُّوا، وَقَدْ أَعْرِفُ أَنَّکُمْ تَفْعَلُونَ ذَلِکَ، وَلَکِنْ إِنَّمَا قَاتَلْتُکُمْ لِأَتَأَمَّرَ عَلَیْکُمْ، وَقَدْ أَعْطَانِی اللَّهُ ذَلِکَ وَأَنْتُمْ لَهُ کَارِهُونَ؛ من صلح نکردم تا شما را وادار کنم نماز بخوانید، زکات بدهید، حج بروید، نه، بلکه برای این است که بر گرده شما سوار شوم و بر شما ریاست کنم»
هنوز مرکّب صلحنامه که عمل به کتاب خدا و سنت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود خشک نشده بود، که با بیمهری معاویه روبرو میشود و میگوید: وکل شرط شرطته فهو مردود وکل وعد وعدته فهو تحت قدمی هاتین؛ تمام شروطی که با امام حسن (علیهالسّلام) گذاشتم اکنون زیر پای من است و هیچ ارزشی ندارد. این حرکت برای مردم کافی بود تا چهره مقدس مآبانه معاویه را خوب بشناسند، او که واژه اصحابی پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و کاتب وحی را وسیلهای برای نابودی اسلام یدک میکشید.
ماده دوم
معاویه حقّ تعیین خلیفه پس از خودش را ندارد و خلافت از آنِ حسن بن علی (علیهماالسّلام) است. ولی طولی نکشید که با تطمیع و تهدید و قتل عدّهای، یزید را بر گرده مردم سوار کرد، و عملا یکی دیگر از مواد صلحنامه را زیر پا گذاشت.
ماده سوم
معاویه حق ندارد به علی بن ابیطالب امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) کوچکترین بیاحترامی و اهانتی بکند.
ولی دستور سبّ علی (علیهالسّلام) را معاویه در اوّلین سفرش به مدینه صادر کرد.
زمخشری در ربیع الابرار می نویسد: در دوران معاویه بر بالای ۷۰ هزار منبر به علی (علیهالسّلام) ناسزا میگفتند. و در خطبههای نماز جمعه یکی از واجبات گفتن ناسزا به علی (علیهالسّلام) بود و حتی بهعنوان یک سنت در میان امت اسلامی جا افتاده بود.
ماده چهارم
قول و تعهّد معاویه بود به عدم تعرض به شیعیان امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام)، و رعایت حقوق مالی و جانی آنان در هر کجا که باشند. حالا ببینیم اینها با شیعیان علی (علیهالسّلام) چه کردند؟ ابن ابیالحدید میگوید: معاویه دستور داد شیعیان علی (علیهالسّلام) را هر کجا که یافتند بکشند، و اگر دو نفر شهادت دادند که این آقا با علی (علیهالسّلام) ارتباط دارد خونش هدر و اموالش مباح است. به نمونهای اشاره کنیم که ابن اثیر در الکامل و فی التاریخ نقل می کند:
معاویه طی بخشنامهای اعلام کرد که اگر دو نفر شهادت دادند که فلانی دوست علی (علیهالسّلام) است، حقوق او را از بیت المال قطع کنند.
ابن ابیالحدید جملهای دارد که بسیار زجر آور است میگوید: اگر به کسی میگفتند تو زندیقی و یا ملحد و کافری، خیلی بهتر بود که به او بگویند تو شیعه علی هستی.
ابن حجر می گوید: معاویه دستور داد اگر فرزندی در حکومت اسلامی به دنیا آمد و اسم او را علی گذاشتند، نوزاد را بکشید.